سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بوی گل یاس


تو
مثل بغز شب طوفانی بودی

من اما عاشق و پاک مثل مریم
شب رفتن ولی هرگز ندیدی
هنوز مدیون چشمهای تو هستم
به تو از بی کسیم چیزی نگفتم
که به آغوش سردت پا نمودم
ای آخرین شبگرد عاشق
من آن تبعیدی بارونها بودم
تو آزاد و رها مثل یه پرواز
من اما بی گوناهی بر سلیبم
میون سایها با دامنی تر
مثل اندوه شب سردو غریبم
ندانستم تو ی این دنیای فانی
نمیشه همزبون رازقی بود
میون این همه آوارگیها
نمیشه فکر عشق و عاشقی بود
هنوز هم فکر مرغهای بهاره
به غیر از گریه تعبیری نداره
دلم تنگه از این دنیای خالی
از این شبهای سرد و بی ستاره


حرف آخر : هنوز مدیون چشمهای تو هستم
¤ مهربان| ساعت 1:50 عصر چهارشنبه 89/1/25
تو بگو ... ( )